كو تا كو تا كو تا كودتا !٣
كو تا كو تا كو تا كودتا ! ٢
بعد تو كودتا پارتي بايد كت و كودتا بپوشيد يا كودتاپ و شلوارك !
كو تا كو تا كو تا كودتا ! ١
let it in , let it out
ضد گلوله ٦
ضد گلوله ٥
گفتم : منهم همينطور
گفت ؛ پس چرا نميايي ؟
گفتم : من مثل تو دلم براي من تنگ شده ، پيش خودم نشسته ام .
ضد گلوله 4
تو بعضی ها داغشو دوست دارن شوگر به جو اعتراف میکنه که نسبت به نوازنده های ساکسیفون یه آبسشن داره و هر بار از رابطه های اینچنینی فقط یه جفت جوراب و یه خمیر دندون براش میمونه .
ساکسیفونیست هر کدوم ما دقیقا کیه یا چیه ؟
ضد گلوله ٣
نه اينكه دوستي نداشته باشم اما مطمئتم حتي بميرم هم كسي باور نميكنه . درواقع شدم مورگانا كه صرفا مردم فراموشش كردن و اون قدرتش رو از دست داد . مورگانا مورگانا امشب دلم سخت جاي خاليتو حس كرد .
ضد گلوله ٢
- اكر تو شبيه "Jason Statham " باشي و باشعور و باهوش و سكسي و پولدار
- در اون وضعيت چرا بايد با تو دوست شم ؟
- من !
- جادوگر شهر از !
- كره زمين !
و در اخرين لحظه ..... جيسون !
ضدگلوله
- سلام پريودم
سوال بعد از سه بار پیچوندن و سه هفته سکوت مطلق پرسیده شد .
جواب فقط سه ثانیه طول کشید
بعضي ها سكوت هم ميكنند ، دروغ ميگويند .
نه آنطوري كه من انجامش ميدهم
راي دادني است يا گرفتني ؟!
مي گويمت ، تو باور نكن
اينكه ادم بيست سال عاشق يه خاطره باشه ، نه !
واقع بین
- خیر است انشالله !
این شونزده نفر
قوانين مورفي
همینه که هست
اینجا
امشب دلم میخواد تا فردا می بنوشم من
صحنه سازیه این یه بازیه
چک چک از روی موهام به سمت شانه و گردن میبوسند ومیریزند
نور چراغ های خیابون ، سایه های گلدون حسن یوسف روی کاشی های ابی
توهم نور قرمز سیگارت سایه روشنی از تو
نور قرمز سیگار توهمی از سایه روشن تو
نشستم روی صندلی دم در
حالا سایه من و تو وگلدون های تنها روی دیوار
من یاد تو را خاطر فراموش
http://alljury.blogfa.com/post-730.aspx
چه دنیایی است فراموشی .
به جی کی
میدانی که فقط کافیست بخواهمت وتو اینجا باشی . امشب توی جعبه سیاه را نگاه کردم . لبخندت همین جاست و خودت .
یوری
من شیطان هستم ، در قالب انسان .آمده ام که کاری به انجام رسانم تمام شود ، تمام میشوم . این وظیفه ام هست . در انجام وظیفه کوتاهی نمیکنم . شرط عدالت را رعایت میکنم . چه کسی میگوید که آنچه آهورا مزدا میگوید خوب است ، آنچه اهریمن بد . چه کسی میتواند مطمئن باشد که مهربانی ، فروتنی ، صبر صفات نیک هستند و تکبر و طمع و شهوت حسادت . خشم . تنبلی گناهان کبیره ؟ اگر جایی در تاریخ مفاهیم عوض شده باشند چه ؟ اگر در برابر بی عدالتی صبوری کنیم چه ؟ در برابر خشم ، فروتنی ؟
من شیطان هستم در قالب انسان . آمده ام که کاری به انجام برسانم . از تمام توانم برای این انجام وظیفه استفاده میکنم . از تمام نقاط قوت انسان استفاده میکنم تا او را به انجام وظیفه ام نزدیک کنم . اما در این راه کسی را از چیزی که دارد محروم نمیکنم . توانایی هایش را افزایش میدهم .
چون من شیطان هستم و این وظیفه من است .
اما
گلدونای دلتنگو رو پلّه میزارم ، شب تاریک ، تاریک
لحظههای بی قصه رو طاقت ندارم ، دشنه دشنه
چشم من به راه عشقه، رفتنت گناه عشقه ، تاریخ بازگشت ندارد
اون روی سیاه عشقه ، ماه سرخ ،سرخ
ای ماه من، ماه من تو چاه عشقه ،حلق آویز
یادمه اون شب که رفتی چشمو بستم، در اعماق
شیشه عمر جوونیمو شکستم ، ...
تا به تو پیغام دلجوئی فرستم ،
اسمتو با شیشه کندم روی دستم
درد اومد ، داد اومد
درد اومد داد اومد
دلبر شیاد و مستم
اما من دلبر نداشتم،
اما من دلبر نداشتم
اما من دلبر نداشتم
اما من دلبر نداشتم
اما من دلبر نداشتم
اما من دلبر نداشتم
اما من دلبر نداشتم
برد - برد
in bet
when you lose
you won a winner
خلاصه ش
تو شرط بندی با من
وقتی می بازی ، یه برنده رو می بری
1696
خانه قدیمی ، آخ خانه قدیمی ؛ در تو زندگی کردم ؛ در تو کتاب خواندم ، در تو فیلم دیدم ، عاشق شدم آسان ، خندیدم ، گریه را گریستم سخت ، در تو خوابیدم ، بیدار شدم ، تنها ، با دیگران ، با عشق ، با دوست ، با ترانه ، با شعرها ، در تو من خودم بودم ، خود خودم . آخ خانه قدیمی ، خرابت نکنند ، خرابت میشوم . در آغوشت گرفتم ، بوسه بارانت کردم ، حیاطت را عاشقانه روفتم ، پله هایت را شاعرانه شمردم ، بارها ، آب انبارت جعبه سیاهم شد ، آشپزخانه ات بوی زندگیم شد ، خانه قدیمی ، خانه قدیمی ، در خاطراتم جاودانه ای ، حتی اگر تمامت را ببرند ، اگر تمام پنجره های چوبی بلند قامتت را ببرند ، حتی اگر شیروانی قرمزت را بسپرند به کوره های داغ ، در خاطراتم جاودانه ای ، امشب در آغوش تو خوابیدم ، امن ، بی کابوس ، امشب در تو در رویایم خوابیدم ، ، امشب حیاط را آب پاشی کردم ، امشب زیر نور ماه در حیاط نشستم ، خندیدم ، معاشقه کردم ، آخ خانه قدیمی ، امشب موهایم را تمامش را چیدم ، امشب برگهایت را شستم ، خانه قدیمی ، دیوارهایت سفید ، سقفهایت سفید ، پنجره هایت آبی زنگاری ، آجرهایت همه آجری ، خانه قدیمی ، تنها تو میتوانی اینقدر زیبا ، اینقدر خواستنی ، اینقدر باشکوه باشی ، با طلوع خورشید از پنجره هایت بیدار میشوم ، میروم ، اما در خاطراتم جاودانه ای ، خانه قدیمی .
ice bucket challenge
دیشب خواب دیدم که نشسته ای در جمع و من ناگهان دیدمت . باورم نمیشد که نشسته ای و اینجایی ،در دو قدمی من و من انگار رویارویی سطل اب یخ را انجام داده باشم در قطب .
با اینکه دیدنت ، حتی در خواب ، خوشبختی است که محال به نظر میرسد ، اما تلخ است هر بار فهمیدن دیگر ندیدنت .